جدول جو
جدول جو

معنی کشاله رفتن - جستجوی لغت در جدول جو

کشاله رفتن
(رَ تَ)
یازیدن در تداول عامیانه. (یادداشت مؤلف). کشاله کردن. بطورخزیده روی زمین راه رفتن. خود را روی زمین کشیدن
لغت نامه دهخدا
کشاله رفتن
بطور خزیده روی زمین راه رفتن: خود را روی زمین کشیدن بطرفی خزیدن
تصویری از کشاله رفتن
تصویر کشاله رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ قَ زَ دَ)
قراول رفتن
لغت نامه دهخدا
(رَ تَ)
استفتار. (یادداشت مؤلف). خود را بسختی کشانیدن. با سختی خود رابه سویی کشیدن چنانکه مجروحی بر زمین خزیده رفتن
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ کَ دَ)
به تنور افتادن و گردگونه شدن نان بستۀ به تنور. جمع شدن خمیر در تنور و در آتش افتادن. جدا شدن خمیر از دیوار تنور و در آتش افتادن و جمع شدن. تباه شدن و گرد و فراهم آمدن نان بستۀ به تنور و در آتش افتادن و خام سوز شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- نان کوله رفته، فرزدق. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گردۀ نان که از دیوارۀ تنور جدا شود و در آتش افتد
لغت نامه دهخدا